شاعر : زهیر سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل
به پـایبـوس قـدومت زمین مهـیـا شد زنـور مضجـع توآسـمـان مـصفـا شد
هزار جن وملک ره به آسـمان نـبرند زمین به یمن توبرترزعرشاعلاشد
غریب نام تو گویند و سخت در عجبم که اینغریب چه منزلگزین دلها شد
رضای دوست گزیدی ومرتضی گشتی مگـرنه نام تو محـبوب جمله اسما شد
شودکه ذرهایازعلم خودبهمنسپری که آنکه عـلم توآمـوختعـالـم آراشد
ز دل بـرفت غـم آنگه که گـنبدت دیدم چهگنبدیاستکهنورشبهشمسهمتا شد نگفتهامبهکساینرازجزبهگوشضریح دل کــبــوتــریــم رامِ بــامِ مـــولا شــد
غزل ز وصف تو عاجز زهیرلب بسته مگر توان که ثتـاگوی وصف دریاشد